استعمار

 

سالیانیست که ما نادم و وابسته به استعماریم

 نه صاحب سرمایه خویش و نه صنعت کاریم

ما را به کرات به صف معرکه بستن بکشانند

در جامعه مصرف گروی سنت و عادت داریم

در باورمان خصلت شایستگی گشت فراموش

در ساختن  بنجل  و معیوب   مهارت  داریم

گر  منزلت   جامعه   از   نظم   و نظام  است

ما خویش  زیان  دیده و فرسوده این  بازاریم

هر کس به رندی بکشد دست رفاقت به سر ما

هم ثروت ما را ببرد هم خانه به وی بسپاریم

  گراصل براینست ،  با هم و یک تن  باشیم

افسوس که  در  دام  من و تفرقه باور داریم

دنیا چو بنازد  به زیبندگی دانش و صنع اش

 ما  در  جهت  راندن  فرهیختگان   سالاریم

تردید  نداریم  به  واماندگی و بندگی خویش

با راندن فرزانه و عاقل  چه  در  سر داریم ؟

هرکس چو ببینیم بیدار بر عقل معاش است

 خوشحال  به  نابودی او چشم بر در داریم

تا که مغرور به اخلاق بد و کرده ی خویشیم

هر   کسی   مانع  ما   شد   از    او    بیزاریم

شاید ﭐخر برسد روز نجات و هنر و فلسفه ما

آنروز نخواهند بگویند که وامانده و یا ناچاریم

27/4/92

 

.

چرا؟؟…خشم؟؟… کینه؟؟…حالا درست شد….

محروم شدی زعشق ورنجور شدی
از موهبت نور خدا دور شدی
آخر نرسی به محضر مهر و وفا
با دست و مرام خویش مجبور شدی
خشم؟؟
خشمت ز غرور و هیجانت پیداست
از نفرت چشم خون فشانت پیداست
بیهوده ازاین شاخه به آن شاخه روی
آشفتگی از روح و روانت پیداست
کینه؟؟..
این قلب پر از کینه را ویران کن
اسباب غرور خویش را بیجان کن
شاید صفای رفته را باز آری
با پاکی مهر و دوستی جبران کن
حالا درست شد….
خورشید مهر از آسمانت پیداست
از چهره باز و شادمانت پیداست
هر بار که به پیش دوستان میایی
وارستگی ازقلب مهربانت پیداست

.

صحیح اندیشیدن چیست؟

صحیح اندیشیدن چیست
و اندیشه صحیح
کدام است ؟
به ظاهر کلمات که نگاه می کنیم فرقی مشاهده نمی شود اما در محتوای آن فرق فاحشی وجود دارد . صحیح اندیشیدن یعنی هشیاری و آگاهی مستمر . ما طبق عادت در هوشیاری و آگاهی مستمر قرار نداریم . امتحان کرده اید که بر حسب عادت ذهن در پاسخ به سئوالات واکنش نشان می دهد و تعمق کمتر است . این به ظاهر ایرادی ندارد و ناشی از اندیشه کارگذاری شده و در طول زمان و مثبت است . در اندیشه صحیح ، ذهن با انطباق از الگوها و قالبهای اجتماعی که شرطی شده و در حافظه خود ضبط کرده است واکنش نشان داده و کیفیت واکنش ها جنبه مثبت و یا منفی دارد . در این حالات هوشیاری در غیبت است . اندیشه صحیح یک امر ایستا است .از تلقین ، سرهم کردن مفاهیم و تصورات که ایده آل نامیده می شود و سپس به دنبال ایده آل رفتن تشکیل یافته است .اندیشه صحیح همانطور که اشاره شد ، اندیشه شرطی شده است . تفکر، طبقه و سلسله مراتب اجتماعی ، مرید و مرشد ، برتر،پست تر،تقلید،قبول،تسلیم ، طغیان،سازش، همرنگی،انطباق به صورت کیفیت هاو حالات اندیشه مثبت و صحیح است . حال آنکه صحیح اندیشیدن عبارت از آگاهی و درک از اینکه ذهن دارد چنین می کند و آگاهی به کل مکانیسم اندیشیدن را نمی توان از طریق آموختن و دانش کسب نمود بلکه نتیجه آگاهی ذهن نسبت به خودش و در عمل است . صحیح اندیشیدن یعنی اینکه : در کلاف وهم و پندار ،آرزوهاو تمایلات ،نفع طلبی و خود مرکز یت قرار نگیریم که ذهن را کوچک نگه می دارد ، گر چه مشغول فعالیت های گسترده علمی، فرهنگی، تحقیق و یا هر چیز دیگری باشیم. در رابطه با تقلید مولانا می فرماید :
بی ز تقلیدی نظر را پیشه کن هم به رای و عقل خود اندیشه کن
گوش داری تو به گوش خود شنو گوش گولان را چرا باشی گرو
چشم داری تو به چشم خود نگر منگر از چشم سفید بی هنر
مرد باش و سخره مردان مشو رو سر خود گیرو سرگردان مشو
دید خود مگذار از دید خسان که به مردارت کشند این ناکسان
گولان یعنی آدمهای احمق و نادان ، کسانی که میل فریب دیگران را دارند . در رابطه با هوشیاری و خرد و آگاهی ذهن می گوید :
حس و فکر تو همه از آتش است حس و فکر او همه نور خوش است
حواس و ادراکات و افکار مادر خدمت ” نفس” بدکار و مانند آتش شعله ور است ولی آنچه از خرد منبعث می شود همه خوش است. آب نور او چو بر آتش چکد چکچک از آتش برآید بر جهد
یعنی خرد وقتی نور افشانی می کند ، اندیشه صحیح یا نفس پنهانی مضطرب می شود و فریادش بلند می شود اما تو به هوش باش
چون کند چکچک تو گویش مرگ ودرد تا شود این دوزخ نفس تو سرد
سال 1377

هر چه گویم عشق را شرح و بیان
هر چه گویم عشق را شرح و بیان

.