دلتنگ شب دشت شقایق

دلتنگ شب دشت شقایق
هنوزم می شه دل بست و هنوزم می شه عاشق شد
هنوزم می شه دلتنگ شب دشت شقایق شد
هنوزم می شه با آیینه ها از عشق نجوا کرد
دو رکعت زندگی را در کتاب عمر معنا کرد
هنوزم می شه در نبض زمین تشنه جاری شد
به آهنگ خوش باران ، بهاری شد ، بهاری شد
هنوزم می شه شب ها ، بی قرار بوی باران شد
به بزم شمعدانی ها شبی تا صبح مهمان شد
هنوزم می شه شور رویش بابونه را فهمید
هنوزم زندگی را می شه در چشمان صحرا دید
+++
هنوزم می شه شاعر بود و شعر تازه ای سرکرد
طلوع عشق را در غربت تردید باور کرد
هنوزم میشه احساس قشنگ یاس ها را چید
به بویش کلبه ی تنهایی خود را معطر کرد
میان بیت بیت هر غزل ، با یاد روی دوست
چراغ عاشقی افروخت ، تا دل را منور کرد
پلی زد از زمین تا آسمان آبی روشن
به شوق لحظه ی ناب اجابت ، دیده را تر کرد
++++
بیا تا بگذریم از شب ، سحرمشتاق دیدارست
نترسیم از سیاهی ها ، دو چشم ماه بیدارست
در این فرصت که باقیمانده بادل صاف و صادق شد
هنوزم می شه دل بست و هنوزم می شه عاشق شد
احمدفرجی17/2/91

دشت شقایق
دشت شقایق

.