یکرنگی

بیا ای نازنین با ما به پیوند

که هستیم ما همه یاران دلبند

اگر آیی و دل بر ما  سپاری

قدم بر چشم یاران می گذاری

هر آن کو حق ، دلش چون کوه و دریاست

لبش خندان سرش پر شور و غوغاست

نداریم  غم  با  شادی  شریکیم

بدی را رانده ایم با خویش نیکیم

مثال  کودکان  دوریم  ز رویا

نداریم غصه ی امروز و فردا

همین ساعت همین لحظه همین جا

همین است ظاهر و باطن بفرما

6/10/93

.

یک دیدگاه دربارهٔ «یکرنگی»

  1. Farzaneh Jamshidi

    نه دامی ست نه ز نجیر همه بسته چراییم چه بندست چه زنجیر که بر پاست خدایا
    زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا چه نغز ست وچه خوبست و چه زیباست خدایا
    متشکرم از شعرتان
    من که بجز یکبار که سعی داشتم خودم را جز آنکه هستم نشان دهم وشعر نقاب را گفتم اصلا نمیتوانم شعر بگویم موفق وهمیشه با احساس باشید

    a.mirmostafa

    با تشکر عالی بود

    Ali Soudi

    Dear Mr Hayati,
    Happy 2015 and thank you for this elegant poem.
    Regards.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.