به پا خیز

کجا رهسپاری و چشم انتظار؟!

چو  آواره   دنبال  راه  فرار؟!

به پا خیز و از خویشتن در گذر

که با عقل و منطق نیابی قرار!

قیامت کن ، اندیشه را در شکن

وجودت به دریا و توفان سپار

شگفتا  زمانی   که  دریافتی

دل  آسوده ، باشی ،مانند  یار

دریغا  زمانی  که  نشناختی ؟

دل افسرده گردی غمت پایدار

جهان پیش چشم ودلˏ هوشیار

تمامی فصولش  بود نو  بهار

ولیکن به خر بندگان می دهد

همان شربت تلخ همان زهرمار

3/12/92

.

یک دیدگاه دربارهٔ «به پا خیز»

  1. Farzaneh Jamshidi
    با سلام و تشکر از شعرتان من باز هم فضولیم گل کرده و من را ببخشید بنظرم بیت ۳و۴ آهنگین نیست بجای سپار اگر از سپر استفاده میشدو در بیت بعد اصلا معلوم نیست که یار کیست اگر خدا باشد که دل آسوده لغت مناسبی نیست و هوشیار هم کسی است که اندیشه میکند و این متضاد مضامین قبلی است که عقل ومنطق را نفی مکرد بههر صورت بسیارخوشحالم که با انسان با احساسی که همه افکارش را شعرگونه ترسیم میکند آشنایی دارم وبسیار مفتخرم

    تو مکانی جای تو در لا مکان این دکان بر بند و بگشاآ مکان

    سلام
    متشکرم از اینکه حوصله می کنید ..بیت ۳و۴ با استفاده از …سپر…هم قافیه با انتظار و قرار نمی شود ..اجبارا” باید از سپار استفاده کرد …دل آسوده که بیشتر ایراد انسان است به خداوند نمی شود اطلاق کرد …این یک نوع همزاد پنداری با خداوند از دیدگاه ما انسان هاست ..همانطور که گفتید می تواند درست نباشد …دوم اینکه پیدا کردن ذات باری تعالی و گنجاندن در شعر ، مشکلاتی از نظر واژگان اتفاق می افتد …که این را اصحاب فن بهتر بلدند…البته ..یار …همان خداوند است …هوشیاری و خرد و اگاهی به نظر من یک فضای بالاتر از عقل و منطق است …عقل و منطق به امور جاری و زندگی بشر بسیار ضروری هستند …اما ابزاری نیستند ..که حتما ما را به سر منزل آگاهی و خرد الزاما” برسانند…هوشیاری و خرد از منزلگاه عشق سرچشمه می گیرند …و انسان های عاشق از ” من ” و یا خود گذشته و وارد قلمرو نیستی و یا هستی شده اند …چیزی برای خود نمی خواهند …منظور تارک دنیایی نیست…خود را وقف روشنگری و هدایت می کنند و چراغ راه قرار می دهند …عقلایی و منطقی بودن یعنی اینکه ..اگر واقعیات به نفع شماست چرا از آن گریزانید ؟ ..کاری به بد و یا خوب آن نداشته باشید مثل سازندگان سلاح که کاری به کاربرد آن ندارند …روزیشان در گرو ساخت این ابزار است …حقیفت چیز دیگری خواهد بود و از وجود نفع شخصی و مقام و منزلت و گمراهی در پایان راه اجتناب می کند …اندیشه به قول مولانا و همچنین کریشنامورتی …فقط در قلمرو علوم زیستی …امرار معاش …کار و فعالیت وعلوم بشری در راستای ریاضیات..فیزیک ..شیمی …و کاربرد درستی دارد …اما همین اندیشه و یا فکر ..در علوم روانشناختی و انسانی …اصلا” ابزاری نه تنها مفید بلکه گمراه کننده هم است …اگر به آثار کریشنامورتی …کتاب حقیقت و واقعیت …ترجمه حبیب اله صیقلی نشر میترا .. مراجعه بفرمائید … موارد بسیاری در باب این موضوع ها نوشته است …و در خاتمه به شعر مولانا که فکر می کنم آنرا شنیده اید اکتفا می کنم و از شما خدا حافظی وآرزوی موفقیت برایتان……….
    جمله خلقان سخره ی اندیشه اند
    زان سبب خسته دل و غم پیشه اند
    ali akbar soudi
    Dear Mr Hayati,
    I’ll get up! It is a very meaningful advise.
    Cheers.

    behrooz ahmadzadeh

    دمت گرم …

    ‫در ۴ آذر ۱۳۹۳ ه‍.ش.، ساعت ۱۳:۲۷‏، Heshmatollah Hayati‏ نوشت:‏

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.