تسلیم

بهر بودن با تو من از دیگران زخم  زبان

خوردم و حاشا نکردم حیله ی دور  زمان

حاصلم از  بودنم  با   تو  همیشه  ساختن

شاد بودن در کنارت زار و گریان در نهان

هر گز از  بختم  ننالیدم  نکردم  ﺸ̗ﻜﻮه ای

عشق را با جان خریدم بند  تقدیرم همان

من  در  این  دریای  توفانی ̗ بختم   ناخدا

در دل امواج  بودم  تا  رسید  آرام ̗  جان

رنج خوردم در نهان کردم صبوری آشکار

شادمان بودم عیان تنها  و بیزار از بیان

نغمه  رفتن سرودی  و  نماندی  در  برم

باورم شد  می رسد  ترکم  کنی از آشیان

آخر آمد روزهای بی کسی و رازهای ماندنی

با که گویم نیست محرم  جز خدای مهربان؟

8/6/93

.

۲ دیدگاه دربارهٔ «تسلیم»

  1. ali akbar soudi
    Dear Mr Hayati,

    In this poem you have done a very elaborate job. “Vazn va gahfeyeh” as I have written in Farsi have been completely observed. Congratulations, it is a very rapid advancement.

    Thank you for those jocks in the previous e-mal too.

    Regards,
    A.A.Soudi.
    سلام جناب سودی ممنونم از مهرباتی شما ..امیدوارم شاد و سربلند باشید ….جوک های نسل امروزی خیلی بی نمک شده …برخی دوستان هستند …که گهگاهی …جوک های جوندار ..مثل دوران قدیم …در واقع نسل من و شما پیدا می کنند …و می فرستند و منم …حیف می بینم که برای شما نفرستم …ارادتمند …حیاتی ۱۱/۶/۹۳

    عاشقان

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.