بهشت یا دوزخ

بازیگران   نابکار  برپای   کردند   فتنه ها

راندند هر سووصل راعشق از درون سینه ها

درهر  کجا  سر در گمی  نامطمئن  رفتارها

نا ﭐزموده فصل ها  مهجور مانده  وصل ها

نه دوستی معلوم بود نه دشمنی مغضوب بود

این سان گذشتند سالها  شاید بر ﭐید راز ها

تا پرده افتاد از قضا معلوم شد مقصود ها

هستند با ما  مردمی  کو  دشمن پیوند ها

این  اختلاف  ماندگار  یا  دشمنی  آشکار

شد عامل سرکوب ها بر ناکس و کس بارها

از این تقابل شد ضعیف نیروی جذب وآشتی

وابستگی ها   بیشتر   ﭐغاز  نا  هنجارها

امکان ندارد اتفاق  ما  بین پیوند و نفاق

هر کس مرید ایده اش مغلوب راه حل ها

امکان ندارد همرهی همبستگی با ایده ها

باید گذشت از اختلاف باید گزید پیمان ها

باری تعالی کی ؟ کجا؟ ما را عدوی هم نمود

این دشمنی یا دوستی پیدا شد از کردارها

تا روز محشر گر چنین افعال از ما سر زند

دنیا جهنم می شود هیزم کشش انسان ها

24/5/92

.