چرا؟؟…خشم؟؟… کینه؟؟…حالا درست شد….

محروم شدی زعشق ورنجور شدی
از موهبت نور خدا دور شدی
آخر نرسی به محضر مهر و وفا
با دست و مرام خویش مجبور شدی
خشم؟؟
خشمت ز غرور و هیجانت پیداست
از نفرت چشم خون فشانت پیداست
بیهوده ازاین شاخه به آن شاخه روی
آشفتگی از روح و روانت پیداست
کینه؟؟..
این قلب پر از کینه را ویران کن
اسباب غرور خویش را بیجان کن
شاید صفای رفته را باز آری
با پاکی مهر و دوستی جبران کن
حالا درست شد….
خورشید مهر از آسمانت پیداست
از چهره باز و شادمانت پیداست
هر بار که به پیش دوستان میایی
وارستگی ازقلب مهربانت پیداست

.

۸ دیدگاه دربارهٔ «چرا؟؟…خشم؟؟… کینه؟؟…حالا درست شد….»

  1. مربوط به شعر چرا خشم..
    نام ارسال کننده : محمد شکری فرد
    اریخ ارسال نظر : ۱۳۹۱:۱۲:۹
    سلام آقای حیاتی…رباعی های زیبایی بودند…
    ممنون.
    ممنون جناب شکری فرد گرامی ..از حوصله و حضورتان سپاسگزارم….ارادتمند …حشمت اله حیاتی ۱۱/۱۲/۹۱

  2. نام ارسال کننده : مجتبی اصغری فرزقی
    تاریخ ارسال نظر : ۱۳۹۱:۱۲:۱۰
    کارهای شما راخواندم و لذت بردم
    موفق باشید
    ممنون جناب فرزقی از حضور و نقد و نظرتان …ارادتمند ..حشمت اله حیاتی ۱۱/۱۲/۹۱

    کسانی که این شعر را می پسندند :
    محمد شکری فرد،محمد وثوقی،اکبر نبوی،علی میرزائی،ایمان کریمی،

  3. نام ارسال کننده : علی رضا آیت اللهی
    تاریخ ارسال نظر : ۱۳۹۱:۱۲:۱۱
    سلام
    هرچهارتا مضامینی بسیار زیبا را در برگرفته اند …
    … و من دوٌمی را بیشتر پسندیدم
    موفق و موید باشید انشاء الله .

  4. با سلام وتشکر

    قافیه بیت دوم قسمت چرا و کینه چندان جور وموزون نیست وبا دست و مرام خویش مجبور شدی چه معنایی می تواند داشته باشد؟

    بهر حال متشکرم که مطالب خوب را با من به اشتراک میگذارید

    مفتخرم که شنونده احساسات وافکار متعالی شما باشم
    : Farzaneh Jamshidi

    1. درود فراوان بر گردآورندگان پایگاه ادبی شعر ناب
      سپاسگزارم از حضورتان و آرزومند موفغقیتتان
      ارادتمند ……حیاتی۱۵/۵/۹۲

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.