آزادگی (2)

پای در رنجیر و بسته ، فتح ِ کوهستان دگر معنی ندارد
مرغ بال و پر شکسته، اوج پروازش دگر معنی ندارد
ابر تا باران نبارد دانه ها در خاک زندان و اسیرند
روستنی دیگر نباشد ، رویش جنگل ، دگر معنی ندارد
فکر و رأی ما شود بالنده و خلاق و بس پویا شکوفا
گر نباشد در حصاری، ورنه آزادی دگر معنی ندارد
در قیود ِ دیگران ، هرگز نبینی ارجمندی و عزیزی
همتی یاران که هر خود خوردنی تنها دگر معنی ندارد
گر که قانون و عدالت مستقر گردیده پا بر جای باشد
زیر بار امر و نهی ناکسان رفتن دگر معنی ندارد
عقل مانده در ضلالت تابناکی ، روشنی ها رفته از یاد
بی حضور روشنایی ، سنت شکستن ها دگر معنی ندارد
چون به زیر ظلم و استبداد خودکامان اسیر و بی پناهیم
شعر آزادی به شادی بازخواندن ها دگر معنی ندارد
شرح و حال وصف امروزم برای دوست گفتم گشت گریان
گفت عمرت رفت بر باد و شکایت ها دگر معنی ندارد
12/6/91

Craig Wilson
Craig Wilson
.

۴ دیدگاه دربارهٔ «آزادگی (2)»

  1. آزادگی (۲)
    پای در رنجیر و بسته ، فتح ِ کوهستان دگر معنی ندارد
    مرغ با ل و پر شکسته ، پرواز و پریدن ها دگر معنی ندارد
    ابر تا باران نبارد دانه ها در خاک زندان و اسیرند
    روستنی دیگر نباشد ، رویش جنگل ، چمنزاران دگر معنی ندارد
    فکر و رای ما زمانی می شود پویا ، شکوفا
    گر نباشد در حصاری ، برده بودن ها دگر معنی ندارد !
    در قیود ِ دیگران ، هرگز نبینی ارجمندی و عزیزی
    همت از یاری رسد، تنها بودن ها دگر معنی ندارد
    گر با عدل و قوانین راه کس هموار و پا بر جای باشد
    زیر ِ امر و نهی ِ انسان ها دگر معنی ندارد ؟
    عقل مانده در ضلالت تابناکی ، روشنی ها رفته از یاد
    بی حضور روشنایی ، سنت شکستن ها دگر معنی ندارد
    چون به زیر ظلم و استبداد خودکامان اسیر و بی پناهیم
    شعر ِآزادی و نغمه های شاد خواندن ها دگر معنی ندارد
    شرح و حال وصف امروزم برای دوست گفتم گشت گریان
    گفت عمرت رفت بر باد و شکایت ها دگر معنی ندارد
    ۱۲/۶/۹۱
    متن نظر: سلام دوست بسیار گرامی
    از آن جا که می دانم شما معمولاً بر سبیل تأیید نظرات داده شده که حتی در استقبال از سروده هایتان می باشد نیستید (گرچه از این نظرات در سایتتان بهره می برید)، و از آنجا که ارزش بسیاری برای اندیشه های ظریف و والایتان قائل هستم، شعر پر مفهوم شما را با تغییرات مختصری در جهت اصلاح وزنی آن در این قسمت بازگو می کنم که هم در معرض قرار گیرد و هم قدردانی ای باشد از سروده ی والایتان و هم احتما لاً با این اصلاحات صوری ماندگاری بیشتری یابد.
    حق یارتان
    پای در زنجیر بسته، فتح کوهستان دگر معنی ندارد
    مرغ بال و پر شکسته، اوج پروازش دگر معنی ندارد
    ابر تا باران نبارد دانه ها در خاک زندان و اسیرند
    رستنی دیگر نباشد، رویش جنگل دگر معنی ندارد
    فکر و رأی ما شود بالنده و خلاق و بس پویا شکوفا
    گر نباشد در حصاری، ورنه آزادی دگر معنی ندارد
    در قیود دیگران هرگز نبینی ارجمندی و عزیزی
    همتی یاران که هر خود خوردنی تنها دگر معنی ندارد
    گر که قانون و عدالت مستقر گردیده پا بر جای باشد
    زیر بار امر و نهی ناکسان رفتن دگر معنی ندارد
    عقل مانده در ضلالت، تابناکی، روشنی ها رفته از یاد
    بی حضور روشنی، سنت شکستن ها دگر معنی ندارد
    چون به زیر ظلم و استبداد خودکامان اسیر و بی پناهیم
    شعر آزادی به شادی بازخواندن ها دگر معنی ندارد
    شرح حال وصف امروزم برای دوست گفتم گشت گریان
    گفت عمرت رفت بر باد و شکایت ها دگر معنی ندارد
    سلام جناب وثیق زاده
    از اینکه محبت کردید و اشکالات وزنی را در جهت اصلاح بکار گرفتید بی نهایت سپاسگزارم که این حس یاری در جنابعالی بس پایدار بماند . در بر قراری وزن شعر دقت عمل زیاد نشان نمی دهم و بیشتر برای اینکه موضوع از ذهنم پرواز نکند ، دچار اخلال در وزن می شوم . امیدوارم یاری ذیقیمت خود را از من دریغ نفرمائید. پاینده باشید . ارادتمند ..حشمت اله حیاتی ۱۸/۷/۹۱

  2. نام ارسال کننده : علی رضا آیت اللهی
    تاریخ ارسال نظر : ۱۳۹۱:۷:۱۸

    سلام به شاعر عزیز و گرامی
    معمولا” یافتن وزن عروضی اشعارتان برای بنده بسیار دشوار است .
    امٌا در معنا اشعار جناب عالی مثل همین شهر غالبا” متین و گاهی کم نظیر اند .
    موفق و موید باشید انشاء الله .

  3. آزادگی (۲)‏
    baran azadegan

    To heshmat hayati
    سلام دوست بزرگوار
    بعد از مدتها شعری که گویای درد دل باشد خواندم
    قلمتان سبز
    و اندیشه هاتان بارور
    باران

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.