زرآباد

قطعه دو ضربی خرم-معروفی
به زر گشتی تو آباد ای زر آباد
زر و زیور نهادند نامت آباد
در اینجاست مرقد پاک و مطهر
علی اضغر زر موسی بن جعفر
ز جور راهان و ماستان و وکدر
ز هر چه خوش بدیدی هست برتر
به روی سبزه پا در راه داری
به چالاکی به هر جا پا گذاری
به ناگاه پای خود در آب بینی
بترسی خود به یک تالاب بینی
به آب و سبزه اینجا هست نمناک
بگویند نام فرش سبزه را چاک
کنارش تپه ای زیبا و خرم
حصاری از درختانش فراهم
مناری سبزو حسکن سره نام
بگردی بی قرارش صبح تا شام
پسینچال در میان حلقه کوه
تو گویی کوه صدا آید که کوه کوه
شدی عازم به کو بن از پس جو
خروش چشمه ای جوشان در آن سو
ز آب چشمه خود سیراب می کن
به آنی گرسنه ای بی چند و بی چون
کسی را گفتم از زر تو چه دانی
حکایت کرد برایم داستانی
شوی آراسته با زیب و زیور
شوی آسوده با جمع کردن زر
خیالت راحتست و جانت آزاد
که هر کو شد غنی باشد دلش شاد
بگفتم شادی زر می نپاید
ز دستت رفت جایش غم بیاید
نخواهم لذت میرا و ناپا
به بادی کان رباید خرمن ما
من آن شادی که بر جانم نشیند
همیشه هست و خسرانی نبیند
من آن زر خواهم انجا هست پیدا
میان کوه و دشت و باغ و صحرا
بیا زر بین بهشتی بین زرآباد
به خاکش پا بنه دل را بکن شاد
خوشا آنجا غم او باشد و بس
غم دنیا رها کن یاد او بس
ز راهی دور دیدم روی خشچال
بمانده تاج برفش سال تا سال
کنار این بزرگ راست قامت
بلندی بالای دیگر با صلابت
که بر تاجش عیان دو زوج زیبا
تو گویی شاهدند و ناظر آنجا
بنامند نامشان ابرس داران
دو تا با عمر بیش از یک هزاران
شدند ناظر به احوالات مردم
که شادیشان میان غم شده گم
چگونه پای در دنیا نهادند
چگونه دست از دنیا کشاندند
از این مردم آثاری نماند
چه کس ماند کس نداند دوست داند
همانا ما به چشم او را نبینیم
درون سینه با عشقش عجینیم
شدم من عاشق روی زرآباد
منم عاشق هر آنچه کردی آباد
نام های محلی : جور راهان ، وکدر، ماستان ،کوبن ،پس جو، حسکن سره
ابرس دار: سرو گوهی
خشچال : از قلل رشته کوه البرز بیش از 4000متر
زرآباد : از روستاهای رودبار الموت

.