شادمانی کوتاه دنیا

سالها با شادمانی محو رخسار تو بودن

بی حضورت بیقرار و با وجودت مست بودن

نغمه خوان با نسترن ها پر گشودن سوی لاله

در گلستان چون قناری روی هر شاخه سرودن

شکر ایزد را نمودن چون تو بر من هدیه بودی

باور رویت ندیدن خنده بر دنیا نمودن

باورم شد تو بمانی در کنارت زنده بودن

سر به بالینت نهادن طعم عطرت را چشیدن

با چنین احوال تا صبح خواب از چشمان ربودن

من چه نامم آن شبی را آخرین دیدار با تو

چون پرستو پرگشودی صبح آثارت ندیدن

زندگی شیرین با تو تلخی ایام بی تو

تا به روز حشر گریان زهر تنهایی چشیدن

شاید این تقدیر ما بود در پناهت زندگی را

بی غم و آزاد بودن چند صباحی آرمیدن

در کمین شادمانی شام غم در انتظار است

همچو مجنون دلخوشانه حسرت لیلا کشیدن

من از این پس غم نصیبم غمنامه ست سرنوشتم

همنشین غم پناهان تا قیامت رنج دیدن

مرگ پایان عزیزی است رفتن از دنیای فانی

سوی باقی ره گشودن سوی جانان پر گشودن

11/3/90 حیاتی

.