در سوگ هیلا

راپسودی ارمنی معروفی
هیلا

هیلا تو سحر رفتی به دلم داغ نشاندی

تا ابد زار بنالد دلم از درد جدایی

دوستانت همه گریان شده اند زار و پریشان

چه کنند چاره ندارند نیست درمان و دوایی

تو عزیز همه بودی کاش می ماندی و بودی

این چه رسمی است نهادی غم و هجران جدایی

چکنم بی گل رویت به کجا چشم بدوزم

شده ام واله و حیران سر به درگاه الهی

ای خدا این چه جفایی به دل زارو حزین است

طاقتم نیست خدایا بنما راه رهایی

به چه شوقی بنشینم به امید سر کویش

یا سراغش ز که گیرم در گهت هست پناهی

تو غریبانه برفتی ما غریبانه بسوزیم

با غریبان بنشینیم بی کس و یار و نوایی

در بهاری که تو رفتی بهر من عین خزان است

هر بهاری که بیاید نیست شوری و صفایی

تا صفا بود تو بودی خانه از روی تو گلشن

به گل و بلبل و بستان نبرم دست گدایی

من دعایم به خداوند که دهد صبر و تحمل

تا که شاید نمیرد دلم از درد جدایی

حیاتی-88/2/90

 .